تار و پود | |
نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق
نبودش
امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه
فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم
عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم نبودشو، بیا بر گرد تا ازعشقت
نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش
حیاط خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای
سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو
طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی
باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته
بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از
رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت
گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم
گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو
به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری
گفتم که تو می دونی،سرخاک
تو می میرم ، ولی
تا لحظه مردن
نمی گیرم
دل از
تو |
خودت میدونی میدونم دلیل رفتنت چی بود
اما میتونستی نری چرا میگی قسمت نبود
اگه قسمت چرا تو موندی
خدا چرا مارو بهم رسوندی
اگه میدونستی یه روزی میری
چرا روزا رو تا اینجا کشوندی
چرا روزا رو تا اینجا کشوندی
چی بودم چی شدم به خاطر تو
ولی پشت دلم رو خالی کردی
حالا اسمت میاد گریم میگیره
نمیدونی که با دلم چه کردی
اگه در حق تو خوبی نکردم
ام(اما)بدون که خالی بود دستای سردم
ولی من در عوض هرچی که بودم
با احساسات تو بازی نکردم
با احساسات تو بازی نکردم