آتیـــــــــــش ســــــــــــوزان

چندیـــــــــــــست چکه میکند از ســقف خانه ام باران تنــــد تنهـایی...

آتیـــــــــــش ســــــــــــوزان

چندیـــــــــــــست چکه میکند از ســقف خانه ام باران تنــــد تنهـایی...

گریـــــــــــــــــه....

باران در گلوی من ابر ِ کوچکی ست ، میشود مرا بغل کنی؟ قول میدهم گریه کم کند....

جا گذاشته بود...

مشکل از تو نبود از من بود با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود . . .

دلتنگ...

مثل اتاق زیر شیروانی پر از خاطره بارانم ، کدام واژه می فهمد برایت چقدر دلتنگم؟

دلم گرفته همین...

صدای هو هوی باد

دلخراش ضجه می کشد

آوایش غمگین و درد آور است

دلم گرفته

دلم تنگ گرفته

سینه ام تاب قلب پر دردم را ندارد ...