چندیـــــــــــــست چکه میکند از ســقف خانه ام باران تنــــد تنهـایی...
چندیـــــــــــــست چکه میکند از ســقف خانه ام باران تنــــد تنهـایی...

کلافه شد خیال من از این همه رنگ و ریا
برو دیگه که خط زدم اسمتو با خط سیاه
دلم میسوزه واسه ی دلی که دادمش به تو
پس میگیرم حتی به زور از جلوی چشام برو
مدیون تو نیستمو من نذاشتم جا واسه گله
مدیون من هستی بدون تا عمر داری یه عالمه
دنبال چی هستی هنوز رویاهامو دادی به باد
نمونده چیزی که دلت از جون من اونو بخواد
شاید نفهمیدی که من بی تو نمیمیرم عزیز
دوباره اشک تمساتو جلو چشای من نریز
دست از دروغ بردار دیگه تو لحظه های آخری
بهتره که واسه یه بار مردونه از اینجا بری
برو خیال کن که یه روز اصلا ندیدیم ما همو
حتی نمیگم به کسی که تو شکستی دلمو...